چندی پیش در کتاب ادبیات فارسی عمومی دانشگاه با شعری از علامه اقبال لاهوری آشنا شدم .شعر و اندیشه ی او مرا وادارکرد که درباره او بیشتر بدانم
عادت بنده این بوده که هر کتابی را که می خوانم خلاصه نویسی کنم. نمی دانم خوب است یا بد اما فایده اولی که دارد این است که در اختیار شمایی که می خوانی قرار می دهم . زندگی عرصه ی انتخاب است و تو دائم درگیر انتخاب هایت هستی انتخاب بین علاقه هایت یا همان تمایلات و اهدافت. امان از روزی که تو دچار دوگانگی ارزشی شده باشی و نتوانی بین علاقه هایت تمایز قائل شده باشی. بین دو راهی دین و دنیا قرار گرفته باشی .شاید اصلا دوراهی وجود نداشته باشد .اشکالی در کار باشد.
رسیدن به این تمدن اسلامی و زمینه سازی برای ظهور امام زمان(عج) وظیفه ی همه ی ماست.هر کس در هر مقام و مسئولیتی که هست اگر فروشنده است اگر کارمند است یا دکتر یا معلم است یا حتی اگر در صنعت کار می کند و مثلا خودرو تولید می کند. همه باید رسالت خود را بدانند و آن زمینه سازی برای رسیدن به زندگی بهتر است. پس باید تمام تلاش خود را بکنند تا زمینه ساز رسیدن به زندگی بهتر باشند. لذا باید بدانند که اگر در کار خود کم بگذارند، کم فروشی کنند، حقوق مردم را با پارتی و دزدی و اختلاس و رشوه ضایع کنند یا در صنعت کالای بی کیفیت تحویل مردم دهند یا به هر نحوی مردم را زیر بار ظلم خود بکشانند مسلما این هدف تحقق نمی یابد.
جوانی فصلی برای آمو ختن است .آن هنگامی که تنومندی جسم و ذهن همراه با فطرت پاک خدادادی جوانی را یاری می دهد تا با سرعت و دقت بیاموزد. عمر این فصل کوتاه است. چه حیف است که در فصل آموختن به همه چیز مشغول شویم الا آموختن در این صورت هنگام استفاده از ذخیره ها ، خواهیم دید که دستمون خالیه .آن وقت در جاده پر فراز و نشیب زندگی در گل می مانیم.